معنی پس دنگوئن - جستجوی لغت در جدول جو
پس دنگوئن
عقب انداختن، مانع ترقی شدن
ادامه...
عقب انداختن، مانع ترقی شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پوس دنگئن
پوست عوض کردن، پوست انداختن
ادامه...
پوست عوض کردن، پوست انداختن
فرهنگ گویش مازندرانی
دس انگوئن
دست انداختن، مسخره کردن
ادامه...
دست انداختن، مسخره کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
دست دنگوئن
آلت دست قرار دادن، مسخره کردن، سر به سر گذاشتن
ادامه...
آلت دست قرار دادن، مسخره کردن، سر به سر گذاشتن
فرهنگ گویش مازندرانی
را دنگوئن
به راه انداختن، روانه ساختن، فرستادن
ادامه...
به راه انداختن، روانه ساختن، فرستادن
فرهنگ گویش مازندرانی
رو دنگوئن
رو دنگوئن، رو دینگوئن
ادامه...
رو دنگوئن، رو دینگوئن
فرهنگ گویش مازندرانی
سر دنگوئن
فنی در کشتی بومی
ادامه...
فنی در کشتی بومی
فرهنگ گویش مازندرانی
لا دنگوئن
رختخواب انداختن
ادامه...
رختخواب انداختن
فرهنگ گویش مازندرانی